سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، میراثی ارجمند و نعمتی عام وگسترده است . [امام علی علیه السلام]

من

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

            بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

                             نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

                                     دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا...

یکی از سریالهایی که دارن پخش میکنن سریال شهریار.من خیلی اهل دیدن سریال نیستم ولی اینو دوست دارم.شرح حال ادمایی که یه جورایی با بقیه فرق میکنن: عاشقترن. و این عشق هم یه جورایی با بقیه عشقا فرق میکنه.یه عشق واقعی.عشقی که ادمو به یه دنیای دیگه میبره .دنیایی پر از زیبایی  پراز شعر   پر ازسبکبالی و از طرفی پر از سختی و دلتنگی.تا عاشق واقعی نباشی هرگز و هیچوقت نمی تونی حال این جور آدما رو درک کنی.و این عشق تو دنیای ما دیگه پیدا نمیشه.وقتی معیارمون شده طرف بابای پولداری داشته باشه...اول از همه باید خیلی خشکل و خوش اندام باشه... ماشینش ...خونش ...مدرکش... کارش...تیبپش ....ما داریم به کجا میریم؟...

شاید به نظر تکراری بیاد اما حقیقت چیزی جز اینم نیست.به خدا الان نود و پنج درصد جوونا همین طوری فکر میکنن.منم خودم جوونم اما  مطمئنم این چیزا هیچ کسو خوشبخت نمیکنه. باید فکرمون درست باشه...با این چیزا فقط تو اولین لایه های زندگی میمونیم.دنیای عشق دنیایی که برای وارد شدن بهش باید از خیلی چیزا گذشت تا خیلی چیزا رو بدست اورد...

                                                                                                              عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد ...




من ::: یکشنبه 87/1/25::: ساعت 9:34 صبح

ازت ممنونم وبلاگ خودت که خیلی قشنگتر بود.موفق باشی.




من ::: شنبه 87/1/24::: ساعت 2:7 عصر

سلام. امروز یکی از دوستامو دیدم. قرار شد شب برم خونشون.اونم توی دانشگاه ماست توی این شهر با یکی دیگه خونه کرایه کرده تا این ترم اخری رو هم تموم کنه.انگار همین دیروز بود. اومدیم دانشگاه.هیچی نمیدونستیم  میگفتن ترم بوقی/ مثبت/ صفر کیلومتر/خرخون ...فکر میکردیم تموم شد. تموم زحماتمون به بار نشست حالا دیگه برا خودمون کسی شدیم.خیلیا که جو زده شدن با جنس مخالف دوست شدن و خیلیا که دیگه خیلی جو زده شدن همون ترم دو رفتن خواستگاری... . 

خیلی زود فهمیدم این تازه اول راهه. دانشگاه تموم اون چیزی که من می خوام نیست.خیلی راضی نبودم ... سرم به کار خودم بود... درس  کتاب غم  شادی  فکر  ورزش کنکور  حافظ  ترجمه ....یه دفعه دیدم تموم شد. چند روز دیگه باید به همه بگی خداحافظ شاید برای همیشه...

هر جا هستی    هر کاری میکنی    هر کسی هستی    وقتت خیلی کمه خیلی کم . سعی کن برای دوستات یه خاطره خوب بذاری بهشون زنگ بزن...یه روز با هم برین بیرون... بخندین... تو دفتر هم یه جمله قشنگ بنویسین ...یه ناهار با هم بخورین ...که اگه این طوری نکنین چند سال دیگه پشیمون میشین .زودتر از اونچه که فکرشو بکنی وقت رفتن میرسه. باور کن.




من ::: سه شنبه 87/1/20::: ساعت 2:56 عصر

بچه که بودیم از اولای اسفند روز شماری میکردیم تا عید برسه عید دیدنی عیدی اجیل لباس نو...حالا چند سالی مییشه که روز شماری میکنم عید زودتر بیاد و تموم بشه. فک و فامیل الکی میرن خونه هم. نگاه میکنن ببینن کی چجوری پذیرایی میکنه. سال جدید چه چیز جدید به وسایل خونشون اضافه شده .لباس طرف چند می ارزه و...به هم نگاه میکنن  یه لبخند مصنوعی میزنن همش تعارف تعارف ولی...خسته میشی حالت به هم میخوره...

تلویزیون رو روشن میکنی تمام شبکه ها یه مجری :عیدتون مبارک خوبان(؟) بینندگان گرامیان ... بعد سریال :من به شما علاقه دارم...بعد یه خواننده(جدید) ادا در می یاره با اون شعرای مزخرف و بی معنی...

همش مربوط به عید نمیشه. همیشه همینطوره .تو خیابون  تو مهمونی  تو مغازه ها  تو دانشگاه ...تو زندگی...

چرا هیچ کس حال گنجشکارو نمیپرسه؟چرا مجله های علمی طرفدار زیادی نداره ؟ چرا دوستای من حافظ نمی خونن؟چرا نود درصد لیسانسا مفت نمی ارزه؟چرا همش منتظریم امروز تموم بشه؟ چرا الکی خوشیم؟چرا ؟...




من ::: دوشنبه 87/1/19::: ساعت 11:31 صبح

بعد از سه هفته ای تعطیلی امروز اومدم دانشگاه .اما من نمیدونم چمه. من اصلا عید خوبی نداشتم نمیدونم چرا. نه اینکه اتفاق بدی  افتاده باشه همه چیز طبق روال خودش بود اما...شما چی؟تا حالا شده این طوری بشین؟ انگار نمیدونین چتون شده اصلا حوصله هیچ کسو ندارین حوصله هیچ کاری رو ندارین. میشه بگین این جور مواقع باید چی کار کرد؟


من ::: شنبه 87/1/17::: ساعت 2:21 عصر

<      1   2   3   4   5   >>   >
 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 3


کل بازدید :7137
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
من
Iverymuch like to find a person that think a little like me but it seems that there is nobodyany way my friends all say that I am very very special some of them say that I am a belover some say that I am mad
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<